سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درباره
منوی اصلی
جستجو
مطالب پیشین
آرشیو مطالب
تدبیر در قرآن
آیه قرآن
لینک دوستان
پیوندهای روزانه
امکانات دیگر
آمار و اطلاعات

بازدید امروز : 61
بازدید دیروز : 57
کل بازدید : 378032
تعداد کل یاد داشت ها : 186
آخرین بازدید : 103/9/4    ساعت : 8:47 ص

 یا فاطمة الزهرا اشفعی لنا فی الجنة...

گفت: شما چه کار داری که کجا رو بزنی ؟ به همون طرف شلیک کن دیگه.

به چهار،پنج تا آرپی جی زن دیگر هم گفت: شما هم صدای تکبیر رو که شنیدید ،پشت سر سید به همون

روبه رو شلیک کنین...

رو کرد به من و ادامه داد : شما هم با بقیه ی بچه ها بلافاصله حمله رو شروع میکنین ....

من هنوز کوتاه نیامده بودم .به حالت التماس گفتم: بیا برگردیم حاجی ، همه رو به کشتن می دی ها!

خونسرد گفت: دیگه کار از این حرفا گذشته .

رو کرد به سیّد آرپی جی زن گفت: آماده ای سید جان؟

پیرمرد گفت :آماده ی آماده .

پرسید :قبضه رو از ضامن خارج کردی؟

گفت :بله حاج آقا .

عبدالحسین سرش را بلند کرد ، رو به آسمان .این طرف و آن طرفش رو جور خاصی نگاه کرد .دعائی هم زیر لب

خواند.یکهو صدای نعره اش رفت به آسمان ؛ ... الله اکبر !

طوری گفت :الله اکبر که گوئی همه ی زمین را می خواست بریزد به هم .

پشت بندش سید فریاد زد : یا حسین  

و شلیک کرد.                                            

گلوله اش خورد به یک نفربر و منفجر شد و روشنائی اش منطقه را گرفت. بلافاصله چهار پنج تا گلوله ی دیگر

هم زدند و پشت بندش ،با صدای تکبیر بچه ها ،حمله شروع شد.

دشمن ،قبل از اینکه به خودش بیاید ،تار و مار شد.بعضی ها می خواستند دنبال عراقی ها بروند ،عبدالحسین

داد زد : بگردید دنبال تانک های T -72 . ما  اینهمه راه رو فقط به خاطر اونا اومدیم.

بالاخره هم رسیدیم به هدف .

وقتی چشمم  به آن تانک های پولادین افتاد، از خوشحالی کم مانده بود بال در بیاورم .

بچه ها هم کمی از من نداشتند .در همان لحظه ها، از حرف هائی که به عبدالحسین زده بودم،احساس

 پشیمانی می کردم. افتادیم به جان تانک ها .

توی آن بحبوحه ،عبدالحسین رو کرد به سید و گفت : نگاه کن سید جان،این همون T- 72 است که میگن

گلوله بهش اثر نمی کنه و یک آرپی جی زد به طرف یکی شان که کمانه کرد...

بچه های دیگر هم همین مشکل را داشتند .کمی بعد آمدند پیش او ،به اعتراض گفتند: ما می زنیم به این

تانک ها ،ولی همه ش کمانه می کنه ،چه کار کنیم ؟

به شوخی و جدی گفت: پس خداوند عالم شما رو ساخته برای چی ؟!

خوب بپر بالای تانک و نارنجک بنداز تو برجکش، برو از فاصله ی نزدیک بزن به شنی هاش .

خودش یک آرپی جی گرفت و راه افتاد طرف تانک ها . همان طور که می رفت گفت : بالاخره اینها رو

باید منفجر کنیم ،چون علیه اسلام جمعشون کردن اینجا...

آن شب ،دو گردان زرهی دشمن را کاملا منهدم کردیم . وقتی برگشتیم دژ خودمان ، اذان صبح بود.

نماز را که خواندیم ، از فرط خستگی ،هر کس گوشه ای خوابید.

من هم کنار عبدالحسین دراز کشیدم . در حالیکه به راز دستورهای دیشب او فکر می کردم خوابم برد...

 

                                                           به یاری خداوند ادامه دارد..

 

    ذکر صلواتی هدیه به روح شهیدان والامقام شهدای یگان صابرین و شهید سیدحمید میرافضلی 


                                                                             *** التماس دعا *** 







مطلب بعدی : پست ثابت       




+ باسلام و عرض تسلیت ایام شهادت اباعبدالله الحسین علیه السلام و یاران باوفایشان ...تغییر نام کاربری بنده از "مدیونم به شهدا"به "اندیشه ی شهدا"...یاعلی ..التماس دعا



+ "مرگ گردنگیر فرزندان آدم است؛ همچون گردنبند بر گردن دختر جوان." این سخنانی بود از امام حسین علیه السلام که "جهاد عماد مغنیه" آن ها را در سالگرد شهادت پدرش حاج عماد مغنیه بیان کرد.



+ * ای شهیـــد * بی قرار توام و در دل تنگم گله هاست .. آه ، بیتاب شدن عادت کم حوصله هاست .. مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب دردلم هستی و بین من و تو فاصله هاست ... آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد بال؛ وقتی قفس پرزدن چلچله هاست... بی تو هر لحظه مرا بیم فروریختن است مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست ... باز می پُرسمت از مسئله ی دوری و عشق و سکوت تو جواب همه ی مسئله هاست....



+ آقا سید راه گم کرده ام ؛ مرا یارا و توانی نیست برای بال گشودن تا افقی بی نهایت ، رو به سوی معبود مهربان ... ای بزرگ شده دستانم نیازمند ترحمی از جنس نور تو شده ... به زلالی ات سوگند؛ شستشو ده ناخالصی هایم را ... مرا صعود ده به بینهایت ها... آقا سید دعامون کن ... سالروز شهادتت مبارک ... *شهید سیدمحمود موسوی متولد1360از شهدای یگان صابرین* *اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم*



+ محمد جان ... آسمان میخواهــــــــــــم .. چندیست نامهربانانه کدر شده ام ... مرا به ابدیت رهنمون شو ای بزرگ شده ... * بگذار اوج بگیرم...* سالروز شهادتت مبارک .. *شهید محمد منتظرقائم(ایمان غلام نژاد) متولد1363از شهدای یگان صابرین...تاریخ شهادت1390/06/13* التماس دعا



+ پــرواز ،بدون بال و پر میخواهـــم ... یک گوشه ی چشم ، یک نظر می خواهــم... ایکـــاش بـــــرای تو بمیـــــــرم بی بی "سلام الله علیها" * من یکـــ بدن بدون سر میخواهــــــــم ....*



+ جوانی طعنه زد بر سرفه هایش... " برادر،ترک کن سیگار خود را ". او با خود زیر لب،آرام می گفت: " توتون باگاز خردل فرق دارد." *سلامتی جانبازان شیمیائی صلوات* *اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم*



+ *فاصله ها را بردار ...* یارای ماندنم نیست ... *دلم معجزه میخواهد ای شهید...* یاری ام ده ... شهادتت مبارک ... من را نیز دعاکن ای آسمانی افلاکی ... *شهید صمد امیدپور،متولد 1364از شهدای یگان صابرین،تاریخ شهادت1390/06/13)*



+ *زمینگیر شده ام ای شهیــــــــد ...* دستی بیاور به سویم نیز و ما را از این فساد و تباهی نجاتی ده ... *شهید علی بریهی متولد 1364 روستای میثم تمار ،از شهدای یگان صابرین*



+ *می شود کمی هم مرا دعاکنی ای شهید ....* آسمانی شدنت مبارک محمد جان ( 13 شهریورماه سالروز شهادت شهدای یگان صابرین گرامیباد). *شهید محمد محرابی پناه متولد 1364*